English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2300 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
volunteer snooker U اسنوکر انگلیسی با انتخاب ازادهر گوی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
center distance U فاصله مرکزی
interdental space U فاصله میان دو دندان
interstellar space U فاصله میان ستارگان
interblock gap U فاصله میان بلوکی
entracte U فاصله میان دو پرده
iteract U فاصله میان دو پرده
dashes U فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed U فاصله میان دو حرف خط تیره
dash U فاصله میان دو حرف خط تیره
diastema U شکاف یا فاصله میان دندانها
interfenestration U فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
loral U وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
There is a vast gulf between the haves and have - nots . U میان دارا وندار دریایی فاصله است
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
point U نقطه
full stops U نقطه
jot U نقطه
jots U نقطه
jotted U نقطه
full stop U نقطه
spotter U نقطه نقطه
speckle U نقطه
ellipsis U سه نقطه [...]
ice melting point U نقطه یخ
ice point U نقطه یخ
point to point U نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
punctum U نقطه
punctulate U نقطه نقطه
punchation U نقطه
punctate U نقطه نقطه
spots U نقطه
specks U نقطه
speck U نقطه
pricks U نقطه
pricking U نقطه
pricked U نقطه
prick U نقطه
dotting U نقطه
dot U نقطه
spot U نقطه
punctation U نقطه
neel point U نقطه نل
tittle U نقطه
dotty U نقطه نقطه
period U نقطه
periods U نقطه
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
stpular U نقطه نقطه
cont line U فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
aiming point U نقطه نشانی
terminuse ad quem U نقطه پایان
terminus a que U نقطه شروع
solstice U نقطه انقلاب
anchoring point U نقطه مرجع
scotoma U نقطه کور
adjusting point U نقطه تنظیم
accumulation point U نقطه تجمع
agreed point U نقطه قراردادی
semicolon U واوک و نقطه
tack weld U نقطه جوش
center U نقطه گره
image element U نقطه تصویر
igniting point U نقطه احتراق
fleck U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fleck U نقطه خال
flecks U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks U نقطه خال
impact point U نقطه بارریزی
indifference point U نقطه خنثی
impact point U نقطه فرود
impact point U نقطه اصابت
image point U نقطه تصویر
ignition point U نقطه اشتعال
ignition point U نقطه افروزش
igniting point U نقطه اشتعال
saddle point U نقطه زینی
access point U نقطه فرود
singular point U نقطه تکین
crotch U نقطه انشعاب
crotches U نقطه انشعاب
dot U نقطه دارکردن
triple point U نقطه سه گانه
dot U نقطه گذاشتن
dotting U نقطه دارکردن
check point U نقطه ازمایش
dotting U نقطه گذاشتن
counterpoint U نقطه مقابل
mark U پایه نقطه
checkout point U نقطه وارسی
choice point U نقطه گزینش
standpoints U نقطه نظر
marks U پایه نقطه
singular point U نقطه منفرد
viewpoint U نقطه نظر
access point U نقطه دسترس
access point U نقطه دستیابی
seperation point U نقطه جدایی
semi-colons U نقطه ویرگول
abscissa U طول نقطه
check point U نقطه بازرسی
gall U نقطه ضعف
check point U نقطه مقابله
viewpoints U نقطه نظر
galls U نقطه ضعف
gutty U نقطه دار
growing point U نقطه رویش
shut down point U نقطه تعطیل
semi-colon U نقطه ویرگول
standpoints U نقطه ثابت
punctate U مثل نقطه
elsewhere U نقطه دیگر
stay U نقطه اتکاء
azimuth U نقطه جنوب
stayed U نقطه اتکاء
azeotrope point U نقطه ازئوتروپ
azeotrope point U نقطه همجوشی
break even point U نقطه عطف
break off position U نقطه رهایی
break point U نقطه توقف
radix point U نقطه مبنا
auxiliary target U نقطه کمکی
radix point U نقطه ممیز
at the point of sale U در نقطه فروش
reentry point U نقطه بازگشت
balanc point U نقطه تعادل
quiescent point U نقطه استراحت
thermal critical point U نقطه توقف
punctation U نقطه سازی
blind spot U نقطه کور
binary point U نقطه دودوئی
bp U نقطه جوش
blind spot U نقطه ضعف
blind spots U نقطه کور
blind spots U نقطه ضعف
branchpoint U نقطه انشعاب
basic point U نقطه مبداء
puncuation U نقطه گذاری
base point U نقطه مبنا
reference point U نقطه مبنا
breakpoint U نقطه انفصال
release point U نقطه رهایی
plotted U نقطه موقعیت
injection point U نقطه تزریق
break U نقطه فرودپرنده
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com